کد مطلب:315216 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:206

اژدها آمد و دور گهواره پیچید
كسی كه مورد اعتماد است كرامتی را برای من این گونه نقل كرد:

در سال 1950 میلادی خانواده ای كه با ما نسبت دارند و ساكن منطقه رحبه نزدیك مرز عربستان سعودی است، و آنجا سرزمین سرسبزی است كه صحرانشینانی در آنجا از ایل هستند و خانواده ای به نام خانواده سعد در آنجا سكونت دارند. سعد خواهری داشت كه در استان سماوه - شهر سماوه یكی از شهرهای عراق می باشد - شوهر كرده بود. این زن در همانجا بچه ای زائیده بود. او بچه را در گهواره ای - كه از چوب تهیه كرده بودند - می گذاشت. مادر طبق معمول نوزاد خود را شیر می داد و بچه را در گهواره می خواباند. یك هفته پس از زایمان هم چنان كه بچه در گهواره بود و مادر و دیگران غافل بودند؛ اژدهای بیابانی می آید و دور گهواره می پیچید و می خواست كودك را طعمه خویش قرار دهد.

سروصدای بستگان بلند شد، زن و مرد برای نجات كودك با اسلحه و امكاناتی كه داشتند جمع شدند كه چون برای كودك خطرناك بود، اژدها هر لحظه خود را آماده می كرد، كه كودك را ببلعد.

هم چنانی كه در این حالت بودند مادربزرگ سعد - كه نابینا بود - بعد از این كه از جریان آگاه شد، با دلی پر از غصه گفت: بیایید بیرون!

آنگاه گفت: مرا به طرف مرقد حضرت عباس بن علی علیهماالسلام ببرید تا او به داد ما برسد.



[ صفحه 446]



سپس رو كرد به سمت حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام و با صدای بلند گفت: ای اباالفضل! ای سرپرست زینب! ای باب الحوائج! این اژدها اگر رحمانی است آن را دور كن و اگر شیطانی است آن را هم اكنون بكش و ما و مردم را از شر او راحت كن.

لحظاتی بیش نگذشت كه آن اژدها با آن سرسختی كه حمله كرده بود و آن سركشی كه داشت و صدایی كه از او بلند بود؛ بر زمین افتاد و مانند چوب خشك هلاك شد.

ترس و ناراحتی همه آرام گرفت، صدای هلهله و صلوات بلند شد و این پرتوی از عنایات حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود.